vesalmanochehri.loxblog.com

عاشقانه

 

.

سلام بچه ها big hug 

یه تست هوشی ساده اما پیچیده!؟ cowboy

آماده اید؟ applause

خوب هواستون و جمع کنید ها !whistling

.

.

.

.

.

.

.

 

 

 

5 = 1
25 = 2
125 = 3
625 = 4 

 5 = ؟

.

.
برای مشاهده جواب پائین بروید... thumbs down
ولی قبل از آن که جواب را ببینید، دوباره فکر کنیدthinking
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
جای علامت سوال باید عدد 1 را قرار داد!
اگر قبول ندارید خط اول را به یاد بیاورید:5=1
thumbs up


نتیجه‌گیری اخلاقی:

مسائل ساده زندگی را بیخود پیچیده نکنید!

نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت 13:20 توسط vesal|

نوشته شده در دو شنبه 27 تير 1390برچسب:,ساعت 13:6 توسط vesal|

 

نجار پیری خود را برای بازنشسته شدن آماده می کرد.

یک روز او با صاحبکار خود موضوع را درمیان گذاشت.

پس از روزهای طولانی و کار کردن و زحمت کشیدن ، حالا او به استراحت نیاز داشت و برای پیدا کردن زمان این استراحت میخواست تا او را از کار بازنشسته کنند.

صاحب کار او بسیار ناراحت شد و سعی کرد او را منصرف کند ، اما نجار بر حرفش و تصمیمی که گرفته بود پافشاری کرد.

سرانجام صاحب کار درحالی که با تأسف با این درخواست موافقت میکرد ، از او خواست تا به عنوان آخرین کار ، ساخت خانه ای را به عهده بگیرد.

نجار در حالت رودربایستی ، پذیرفت درحالیکه دلش چندان به این کار راضی نبود.

پذیرفتن ساخت این خانه برخلاف میل باطنی او صورت گرفته بود.

برای همین به سرعت مواد اولیه نامرغوبی تهیه کرد و به سرعت و بی دقتی ، به ساختن خانه مشغول شد و به زودی و به خاطر رسیدن به استراحت ، کار را تمام کرد.

او صاحب کار را از اتمام کار باخبر کرد.

صاحب کار برای دریافت کلید این آخرین کار به آنجا آمد.

زمان تحویل کلید ، صاحب کار آن را به نجار بازگرداند و گفت: این خانه هدیه ایست از طرف من به تو به خاطر سالهای همکاری!

نجار ، یکه خورد و بسیار شرمنده شد.

در واقع اگر او میدانست که خودش قرار است در این خانه ساکن شود ، لوازم و مصالح بهتر و تمام مهارتی که در کار داشت را برای ساخت آن بکار می برد.

یعنی کار را به صورت دیگری پیش میبرد.
 

این داستان ماست.


ما زندگیمان را میسازیم. هر روز میگذرد.

گاهی ما کمترین توجهی به آنچه که میسازیم نداریم ، پس در اثر یک شوک و اتفاق غیرمترقبه میفهمیم که مجبوریم در همین ساخته ها زندگی کنیم.

اگر چنین تصوری داشته باشید ، تمام سعی خود را برای ایمن کردن شرایط زندگی خود میکنیم. فرصت ها از دست می روند و گاهی بازسازی آنچه ساخته ایم، ممکن نیست.
آری ، درست است .

شما نجار زندگی خود هستید و روزها، چکشی هستند که بر یک میخ از زندگی شما کوبیده میشود.


یک تخته در آن جای میگیرد و یک دیوار برپا میشود.

 

مراقب سلامتی خانه ای که برای زندگی خود می سازید باشید

نوشته شده در شنبه 25 تير 1390برچسب:,ساعت 12:0 توسط vesal|

 

 

 

 

 

 

 

 

نوشته شده در شنبه 25 تير 1390برچسب:,ساعت 9:39 توسط vesal|

 

تکرار این جملات عاشق ترتان می کند

1 - یاد خدا باش – با خدا باش – شاد باش.

2 - سینه خود را پر از انرژی مثبت كنید.

3 - در پشت‌بام ذهن خود سبزه و گل بكارید.

4 - به تمام اعضای بدن خود بگو فریاد بزنند: الهی شكر.

5 - مسیر زندگی را از وجود تیغ‌ها و خارها پاك كنید.

6 - تانكر عشق و محبت را همیشه پر نگه دارید.

7 - دشمنی و كدورت را ذوب كنید و در چاه بریزید.

8 - هوای پاك تنفس كنید. فكر منفی سینه شما را مریض می‌كند.

9 - همیشه در كوچه زندگی، دنبال خانه مهربانی باشید.

10 - ورد زبانتان كلمه: دوستت دارم، عاشقتم، باشد.

11 - با چشم خود همسرتان را شیفته كنید.

12 - هر كسی پرسید: حالت چطوره؟ بگویید: خیلی خوبم.

وقتی بدانیم مشكلات از كجا آغاز می ‌شوند و چگونه ادامه می ‌یابند و بزرگ می ‌شوند، می ‌توانیم جلوی آنها را بگیریم و وقتی بدانیم كه یك زندگی بدون مشكل چه مزیت‌ هایی دارد آن وقت قبل از هر چیز درصدد یاد گیری مهارت‌ های زندگی برمی ‌آییم

13 - همواره تصور كنید خوشبخت‌ترین آدم دنیا هستید.

14 - خوب گوش كن: كسی در دوردست برایت دعای خیر می‌كند كه سلامت و موفق باشی. جوابش را بده.

15 - توجه كن! دلت می‌گه تا دوستی هست چرا دشمنی؟

16 - سعی كن برای همسرت، زیباترین باشی.

17 - گاهی اوقات فكر ما نیاز به سمپاشی داره تا سالم و خوب باشیم.

18 - بگذار دیگران هر چه می‌خواهند بگویند مهم این است كه ما با هم هستیم.

19 - هرشب فكر می‌كنم كه آیا فردا زنده هستم كه باز هم تو را ببینم.

20 - اگر بگویی بمیر، نمی‌میرم. چون می‌خواهم تا انتها با تو باشم.

21 - تا وقتی خنده و شادی هست چرا گریه و غم. پاشو به دنیا بخند پاشو.

22 - چه بوی خوبی می‌دی، چه دست مهربون و گرمی داری.
تکرار این جملات عاشق ترتان می کند

23 - چقدر مزرعه دل شما سبز و خرم است. باغت آباد.

24 - می‌دونی چیه؟ تا حالا از گل نازك‌تر به من نگفتی. ممنون تو هستم.

25 - نمی‌دونم اگر تو نبودی چه كسی می‌توانست مرا خوشبخت كند.

26 - پدر و مادرم به خاطر زحمات و محبت‌های تو همیشه دعایت می‌كنند.

27 - راستی چرا آماده نمی‌شوی برویم پارك، قدری قدم بزنیم. به یاد گذشته‌ها.

28 - آدم وقتی وارد این خونه می‌شود. همه ناراحتی‌هاش برطرف می‌شه.

29 - خدایا! زندگی از این زیباتر و بهتر دیگه نمی‌شه. شكر شكر شكر...

30 - می‌دونی عزیزم، خیلی دوستت دارم، خیلی زیاد.

31 - بی‌خیال غم دنیا، بیا چند دقیقه با هم از ته دل بخندیم و برای زندگی بهتر برنامه ریزی كنیم!

نوشته شده در شنبه 25 تير 1390برچسب:,ساعت 9:26 توسط vesal|

نوشته شده در چهار شنبه 22 تير 1390برچسب:,ساعت 11:18 توسط vesal|

 

تردید نکن دنیا تکرار یه لبخنده

معنی شو نفهمی تو آغوششو می بنده

تصمیم جهان اینه هرقدر که میتونی

از عشق نترسی تادنیامو بلرزونی

پسوند من تنهاتصویر تو در باد

دستامو که میشناسی کارش به تو افتاده

چشمای تو چشمامو درگیر چراغی کرد

هر نقطه این قصه با عشق تلاقی کرد

قلبم رو تلاوت کن، من آیه ی خاموشم

من با تو یه رویا رو بی دغدغه مینوشم

 

"شاعرفرزاد حسنی"

 

 

نوشته شده در سه شنبه 21 تير 1390برچسب:,ساعت 13:39 توسط vesal|

شب هنوز نرفته اما تو چرا بیداری؟

نکنه این همه دردو تو میخوای برداری؟

تو گفتی همه شب من توی خوابت هستم

کاشکی امشب خود من چشم تو رو می بستم

من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد

معنی معجزشو زود به قلبم برگرد

جاده تحویل بهاره حالمو زیبا کن

روی دنیای منو به روی عشقت وا کن

کاشکی امشب مث ماهی توی تنگت بودم

مث سالای گذشته مات و گنگت بودم

کاشکی امشب مث عشقای تو کوتاه میشد

اون که باید برسه این دفعه پیدا میشد

ترانه سرا: فرزاد حسنی

نوشته شده در سه شنبه 21 تير 1390برچسب:,ساعت 13:31 توسط vesal|

وقتی تو خودت گیر می کنی 
 
وقتی همه چیز برات میشه یه سوال !
 
وقتی توی تکرار صحنه ها اسیر میشی
 
وقتی اونقدر خسته میشی که حتی از فکر کردن به فکر کردن هم بیزار میشی
 
وقتی کسی نیست که بفهمه چی میگی 
 
وقتی مطمئنی ! اونی که امروز می آد فردا میره ..
 
وقتی مجبوری خودتم گول بزنی 
 
وقتی حتی شهامت خیلی چیزها رو نداری !!!
 
وقتی می دونی هیچ کس و هیچ چیز خودش نیست
 
وقتی می دونی همه چی دروغه
 
وقتی می دونی که نباید به هیچ قول و قراری ! اعتماد کنی
 
وقتی می فهمی که نباید می فهمیدی ..
 
وقتی روزگار یادت میده که باید سوخت و ساخت
 
وقتی می خندی به اینکه کارت از گریه گذشته 
 
وقتی قراره هیچ چی جای خودش نباشه
 
وقتی منتظر یه اتفاقی و اون اتفاق هیچ وقت نمی افته ..
 
 وقتی نباید اونی باشی که هستی 
 
وقتی بهت می فهمونن دوست داشتن یه معاملست ! 
 
وقتی تو رو بخاطر صداقتت محکوم می کنن  
 
وقتی خوشحال میشن که غرورت بشکنه
 
وقتی حرفاتو فقط دیوار می فهمه ! ...
 
وقتی.......................... ......

 .

.

.

.

.

.

.

.

.

میشی اینی که من الان هستم
 

نوشته شده در سه شنبه 21 تير 1390برچسب:,ساعت 9:27 توسط vesal|

مثل خوشبختی عاشق...تهِ قصه بمون پیشم

تو فانوس منی امشب...بری تاریک تر می شم

کجای آسمون صافه...نه این آغاز بی فرجام

نه موندن های بی حاصل...نه رفتن های بی هنگام

به امروز تو محتاجم...به حالی که تو می دونی

نَبار بدجوری دلگیرم...نرو بی چتر و بارونی

بمون و آخر قصه...تو دنیای خیالم باش

بمون و روز و شبهامم...پناه ماه و سالم باش

من و تو مثل هم عاشق...تو این دنیای بی دردی

من از تو برنمی گردم...تو از من برنمی گردی


نوشته شده در دو شنبه 20 تير 1390برچسب:,ساعت 13:5 توسط vesal|

اگر شکستی اگر که خسته ام 

تحملم کن اگه به سوگ خودم نشستم برای گریه که فرصتی نیست

 

بذار بمیرم بذار تقاص سقوط امو از خودم بگیرم

 

اگه نگاهم مات سرده اگه و جودم غرق درده

 

 گناه من نیست  باور کن

 

تو را که دیدم دنیا لرزید تمام رو حم از هم پاشید

 

بیا شبامو پرپر کن برای امروز به فکر من باش

 

که فردا دیره که بی تو شوق بارون و مهتاب

 

از خونه میره امیدم این بود که بی کسی امو ازم بگیری  

نمیدونستم تو هم به غربت به شب اسیری

نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:,ساعت 11:15 توسط vesal|

 

 

 

چقدر عجیبه که تا وقتی مریض نشی کسی برات گل نمی آره

 

چقدر عجیبه که تا وقتی گریه نکنی کسی نوازشت نمی کنه

 

چقدر عجیبه که بی بهانه کسی هیچوقت برات هدیه نمیخره

 

چقدر عجیبه که تا وقتی فریاد نکنی کسی به طرفت بر نمی گرده

 

چقدر عجیبه که تا وقتی بچه نباشی کسی برات قصه نمی گه

 

چقدر عجیبه که تا وقتی بزرگ نباشی کسی به قصه ات گوش نمی ده

 

چقدر عجیبه که تا وقتی قصد رفتن نکنی کسی به دیدنت نمیاد

 

چقدر عجیبه که تا وقتی نمردی کسی تو رو نمی بخشه

 

دروغه !!!!!؟

نوشته شده در یک شنبه 19 تير 1390برچسب:,ساعت 9:40 توسط vesal|

 

سرباز قبل از اینکه به خانه برسد با پدر و مادر خود تماس گرفت و گفت: ((پدر و مادر عزیزم جنگ تمام شده و من می خواهم به خانه برگردم؛ولی خواهشی از شما دارم. رفیقی دارم که می خواهم او را با خود به خانه بیاورم.))

 

پدر و مادر او در پاسخ گفتند: ((ما با کمال میل مشتاقیم که او را ببینیم.))

 

پسر ادامه داد : ((ولی موضوعی است که باید در مورد او بدانید؛ او در جنگ بسیار آسیب دیده و در اثر برخورد با مین یک دست و یک پای خود را از دست داده است و جایی برای رفتن ندارد و من می خواهم اجازه دهید او با ما زندگی کند.))

 

پدرش گفت: ((ما متاسفیم که این مشکل برای دوست تو به وجود آمده است. ما کمک می کنیم تا او جایی برای زندگی در شهر پیدا کند.))

 

پسر گفت: ((نه؛ من می خواهم که او در خانه ما زندگی کند.)) آنها در جواب گفتند: ((نه؛ فردی با این شرایط مو جب دردسر ما خواهد بود.ما فقط مسئوول زندگی خودمان هستیم و اجازه نمی دهیم او آرامش زندگی ما را بر هم بزند. بهتر است به خانه بازگردی و او را فراموش کنی.))

 

در این هنگام پسر با ناراحتی تلفن را قطع کرد و پدر و مادر او دیگر چیزی نشنیدند.

چند روز بعد پلیس نیویورک به خانواده پسر اطلاع داد که فرزندشان در سانحه سقوط از یک ساختمان بلند جان باخته و آنها مشکوک به خودکشی هستند.

پدر و مادر آشفته و سراسیمه به طرف نیویورک پرواز کردند و برای شناسایی جسد پسرشان به پزشکی قانونی مراجعه کردند.

 

با دیدن جسد؛ قلب پدر و مادر از حرکت ایستاد.

پسر آنها یک دست و پا نداشت

.

.

.

.

.

 

 

 

.


 
حتی زمانی که تردید داریم قلب ما در یقین است

نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:,ساعت 19:20 توسط vesal|

خیلی قشنگه مگه نه؟

من که دوست داشتم روی این ابرا بودم و زمین رو از این بالا می دیدم.

شما چطور؟

نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:,ساعت 17:54 توسط vesal|

 

 

یه خانومی گربه ای داشت که هووی شوهرش شده بود. oh go on
 


 

آقاهه برای اینکه از شر گربه راحت بشه،

یه روز گربه رو میزنه زیر بغلش و 4 تا خیابون اونطرف تر ولش می کنه.thumbs down

 


 

وقتی خونه میرسه

 میبینه گربه هه از اون زودتر اومده خونه. hee hee
 


 

 این کارا رو چند بار دیگه تکرار می کنه،  

اما نتیجه ای نمیگیره. at wits' end
 


 

یک روز گربه رو بر میداره میذاره تو ماشین.

بعد از گشتن از چند تا بلوار و پل و رودخانه و. . . 

خلاصه گربه رو پرت میکنه بیرون. rolling eyes

 


 

یک ساعت بعد، زنگ میزنه خونه. زنش گوشی رو برمیداره.

مرده میپرسه: " اون گربه کره خر خونس؟ "

زنش می گه آره. straight face

 


 

مرده میگه گوشی رو بده بهش، 

من گم شدم !!!rolling on the floor

 

 

 

 

 

نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:,ساعت 17:16 توسط vesal|

نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:,ساعت 9:51 توسط vesal|

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

:با خودم می گفتم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

هیچ !!!

زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان

فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک

به جا می ماند



زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت

زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم.

 


زنده یاد سهراب سپهری

 

نوشته شده در چهار شنبه 15 تير 1390برچسب:,ساعت 9:38 توسط vesal|

واژه خیانت واژه ای کاملا آشناست و آن را بارها شنیده اید ، بارها شنیده اید که مردی به زنش خیانت کرد و دور از چشم او با زنی دیگر ارتباط برقرار کرده است. و بارها نیز با خود گفته اید چرا این گونه شده ؟ مگر زن او چه چیزی کم داشت؟ او که از هر نظر زنی کامل و نمونه بود چرا شوهرش قدر او را ندانست؟ و انواع این پرسش ها که تا به حال نتوانسته اید برای آن پاسخی پیدا کنید. حتی شاید هم نگران این مساله شده اید که نکند خدای ناکرده شوهر شما، برادر شما و حتی خود شما (البته اگر خواننده این مطب یک آقا باشد) چنین راهی را انتخاب کند. آسیب شناسان اجتماعی معتقدند که تنوع طلبی، عدم جذابیت همسر، عدم ارضای نیازهای جنسی، ضعف اعتقادات مذهبی و پایبند نبودن به سنت ها از جمله عوامل خیانت مردان به همسران خود است. از نظر آنان عوامل بسیاری در بروز خیانت در یک خانواده دخالت دارد ولی موارد فوق به عنوان عوامل کلی نقش موثری در رویگردانی مردان از خانواده دارد. به گفته این کارشناسان، مردان معمولا به دو دلیل تنوع طلبی و مسائل جنسی دست به این کار می زنند. لذا چنانچه همسر وی شناخت کاملی نسبت به نیازهای او داشته باشد و به آن نیازها نیز توجه کند در آن صورت این اتفاقات به ندرت پیش خواهد آمد. آنچه که مسلم است خیانت مردان به زنان یکی از راه های قطع ارتباط میان همسران است و زمانی که مردی مرتکب خیانت می شود دیگر همسر وی به او اطمینان ندارد و به دست آوردن مجدد این اطمینان کار بسیار دشواری است و چه بسا حتی دیگر این اطمینان به وجود نخواهد آمد. در بسیاری از موارد خیانت زمانی روی می دهد که هیچ گونه پیوند عاطفی میان زوجین وجود ندارد یا این که مرد احساس می کند از نظر عاطفی به شخص دیگری غیر از همسر خود علاقه پیدا کرده است و از صحبت کردن و در میان گذاشتن افکار و علایق خود با شخص دوم لذت می برد و کم کم به این نتیجه می رسد که اوقات فراغت خود را به جای این که با همسر خود بگذراند با دیگری سپری کند. یکی از دلایل ایجاد ارتباط با شخص دیگری از سوی مرد عدم ارضای نیازهای روحی و عاطفی در خانواده است چرا که زن از ابتدا در خانواده آموزش محبت را ندیده است و نمی داند که چگونه باید به همسر خود محبت کند لذا ریشه اغلب مشکلات خانواده ها در نبود محبت، نبود رفتارهای عاشقانه و همچنین مشکلات اقتصادی است. به طور کلی دلایل بروز خیانت در مردان را در عوامل مختلفی باید جستجو کرد ، دلایلی چون کم شدن عشق و علاقه میان زوجین، بسیاری از مردان پس از مدتی زندگی زناشویی عشق و علاقه خود را به همسرشان از دست می دهند و از آنجایی که به دلیل داشتن فرزند نمی توانند تصمیم به جدایی بگیرند راه دومی که همان انتخاب فردی دیگر است را در پیش می گیرند. از سوی دیگر اغلب مردانی که به همسرانشان خیانت می کنند در توجیه رفتار نادرست خود ، رفتارهای زشت، نق زدن های دائمی و نزاع ها و مجادله های همسر خود را عامل رفتار خود می دانند و معتقدند که خیانت بهترین راه فرار از خانه و خانواده است. همین مردان عدم جذابیت همسر خود را از عوامل دیگر می دانند و گله مند هستند از این که همسرشان دیگر مانند سابق به ظاهر خود نمی رسد و توجه چندانی به آرایش و پوشش خود ندارد. اگرچه دلایل فوق تا حدودی درست است ولی بوالهوسی و هوسرانی این مردان را نمی توان انکار کرد ، این مردان توانایی نه گفتن در روابط جنسی را ندارند و حتی ممکن است شرایطی برای آنها پیش آید که نتوانند در مقابلش خودداری کنند. همچنین بسیاری از مردان نیز مایلند بدانند که چقدر از نظر سایر زنان جالبند و از جذابیت برخوردارند و به خاطر وجود همین حس برتری جویی به سوی روابط غیرمشروع کشیده می شوند. از سوی دیگر روان شناسان معتقدند که گرایش مردان متاهل به سوی زنان دیگر صرفا به دلیل نیل به اهداف جنسی نیست.بلکه مشکلات عاطفی، روحی و روانی دوره های مختلف زندگی در این باره نقش بسزایی دارد چرا که این افراد وقتی به هر دلیلی در خانه، مدرسه، اجتماع و زندگی مشترک با کمبودها و بی توجهی های عاطفی روبه رو می شوند ناخواسته از مسیر اصلی زندگی منحرف می شوند. به گفته این کارشناسان عدم رغبت همسر به داشتن روابط جنسی با شوهر یکی از عوامل مهم برای بروز خیانت در مردان به شمار می رود که از مهم ترین علل خیانت مردان این است که این مردان همسر را برای گذران امورات زندگی انتخاب می کنند و در این میان عشق و محبت بسیار کمرنگ است.

نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,ساعت 12:53 توسط vesal|

مردم به همان اندازه خوشبخت اند که خودشان تصمیم میگیرند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

خوشبختی به سراغ کسی میرود که فرصت اندیشیدن در مورد بدبختی را

نداشته باشد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

 دریا باش که اگر کسی سنگی به سویت پرتاب کرد سنگ

غرق شود نه آنکه تو متلاطم شوی!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


از این که زندگیتان پایان می یابد نترسید

 از آن بترسید

که زندگی را هیچگاه آغاز نکنید !!!!!!

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


آدم به خدا خیانت کرد!!....خدا درد آفرید..غم آفرید..تنهایی آفرید..بغض آفرید..اما راضی نشد..کمی تامل کرد..آنگاه"عشق" آفرید!نفس راحتی کشید!انتقامش را گرفته بود از آدم!!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دوست تو کسی است که از همه چیزت باخبر است و با این حال دوستت می‌دارد.

البرت هابارد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


برای موفقیت نمی‌توانم به شما دستور العمل بدهم اما اگر میخواهید، دستور العمل شکست این است: طوری رفتار کنید که همه از شما راضی باشند.

هربرت بایارد سوئوپ

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

یک دم،فقط یک دم حس می کنی که در این دنیا تنهایی و برای همیشه تنها باقی خواهی ماند
والتر بنیامین

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


شادی چیزی نیست جز داشتن سلامت تن و یک حافظه‌ی بد

آلبرت شوایتزر

 

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

برهنه ، خیس و گرسنه متولد می شویم.

پس از آن اوضاع به مراتب بدتر می شود.


ضرب المثل چینی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


یک عدد سیگار خوب برای مرد همان قدر آرامش‌بخش است که یک فصل گریۀ درست و حسابی برای زن

ادوارد بولوِر لیتون

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *



سید جمال الدین اسدآبادی :

ملت بدون اخلاق ، اخلاق بدون عقیده ، عقیده بدون فهم ممکن نیست .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


کنفسیوس :

شرافتمند هر چه را می خواهد در خود می جوید و فرومایه در دیگران جستجو می کند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اسکاروایلد :

خداوند وقتی می خواهد کسی را فاسد سازد او را به همه ی آرزوهایش می رساند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شکسپیر :

از دست دادن امیدی پوچ و آرزویی محال خود موفقیت و پیشرفتی بزرگ است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

کانت :

چنان باش که بتوانی به هر کس بگویی مثل من رفتار کن .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


نیچه :

آرزو کردن چقدر شعف انگیز است ، اما وقتی به آرزو رسیدیم شعف از درون ما رخت می بندد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سعدی :

خشم بی حد گرفتن وحشت آورد و لطف بی وقت هیبت ببرد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ضرب المثل یونانی :

اگر پول در جیب نداری ، عسل در دهان داشته باش.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

پوشکین :

واقعیتش این است که فریبی که ما را خرسند می کند،

بیش از صد حقیقت برایمان ارزش دارد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


علی شریعتی :

بمان تا کاری کنی ...کاری نکن بمانی !

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


تورو :
تا کنون رفیقی پیدا نکرده ام که به اندازه تنهایی قابل رفاقت باشد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

علی (ع) :
اگر هیچ گناهی نکنید ، من از گناه برتری می ترسم که آن خودبینی است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


حافظ :

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ناهق کمال :
طالب لطف هیچ کس مباش که گوهر آزادی را به عوض خواهی داد

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حجازی :
امید سرابی است که اگر ناپدید شود همه از تشنگی خواهند سوخت .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


محتشم کاشانی :

کمند مهر چنان پاره کن که گر روزی ... شوی ز کرده پشیمان به هم توانی بست

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حضرت عیسی

باید با صبروشکیبایی عیبهایی را که نمی توانیم نه در خود و نه در دیگران تغییر دهیم ، تحمل کنیم

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


چرچیل :
از مخالفت نهراسید ، فقط بادبادکی می تواند بالا رود که با باد مخالف مواجه شود .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


علی (ع) :

پرهیز باد تو را از غضب که آغازش سفاهت است و انجامش ندامت

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مثل روسی
تاسف برای گذشته مثل این می ماند که انسان به دنبال باد بدود .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


اپیکتتوس :

آنکس که مالک نفس خویش نیست ، آزاد نیست .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


بالزاک :
استعداد بزرگ بدون اراده ی بزرگ وجود ندارد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


مارسل آشار :
امید دارویی است که شفا نـمی دهد اما درد را قابل تحمل می کند .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

لارشفوکو :

انسان هیچ وقت بیشتر از آن موقع خود را گول نمی زند که خیال می کند دیگران را فریب داده است .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


سقراط :
زیبایی ، ظلم کم دوامی است برای صاحبش ولی ثروتی است برای سایرین .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


لردآویبوری :

چه سخت است زندگی هنگامیکه احساس کنیم در زیر آسمان کسی نیست که ما را دوست بدارد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


مثل انگلیسی

انسان در این عالم چو شبح سرگردانی است که هنگام عبور از این راه حتی سایه ای از خود به یادگار نمی گذارد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

شکسپیر :

یک زن چیزی جز شوهر نمی خواهد اما وقتی به او رسید همه چیز می خواهد .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


ضرب المثل آلمانی :
افتادن در گِل و لای ننگ نیست ، ننگ اینست که در همانجا بمانی

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چارلی چاپلین :

همیشه آخرش خوب تموم میشه . اگه الآن خوب نیست ، یعنی هنوز آخرش نرسیده ...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

علی (ع) :

خردمند به کار خویش تکیه کند و نادان به آرزوی خویش .

نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,ساعت 12:37 توسط vesal|

وقتی می گن به آدم دنیا فقط دو روزه آدم دلش می سوزه

ای خدا،ای خدا،ای خدا،ای...

آدم که به گذشته یه لحظه چشم می دوزه بیشتر دلش می سوزه

ای خدا،ای خدا،ای خدا،ای...

دنیا بقا نداره ، چشمش حیا نداره ، هیچکس وفا نداره

ای خدا،ای خدا،ای خدا،ای...

دلی می خواد از آهن ،اگه می خواد مثل من انقدر دوام بیاره

ای خدا،ای خدا،ای خدا،ای...

تا کی آدم جونه،کبکش خروس می خونه،دنیا باهاش مهربونه

ای خدا،ای خدا،ای خدا،ای...

اما به وقت پیری بی یار وبی نشونه آدم تنها می مونه

ای خدا،ای خدا،ای خدا،ای...

 

 

نوشته شده در دو شنبه 13 تير 1390برچسب:,ساعت 10:49 توسط vesal|

برام هیچ حسی شبیهه تو نیست،کناره تو درگیر آرامشم

همین از تمام جهان کافیه،همین که کنارم نفس می کشم

برام هیچ حسی شبیهه تو نیست،تو پایان هر جستجوی منی

تماشای تو عین آرامشه،تو زیباترین آرزوی منی

منو از این عذاب رها نمیکنی،کنارمی به من نگاه نمی کنی

تمام قلب تو به من نمی رسه،همین که فکرمی برای من بسه

از این عادت با تو بودن هنوز،ببین لحظه لحظم کنارت خوشه

همین عادت با تو بودن یه روز ،اگه بی تو باشم منو می کشه

یه وقتایی انقدر حالم بده،که می پرسم از هر کسی حالتو

یه روزایی حس می کنم پشت من،همه شهر میگرده دنباله تو

منو از این عذاب رها نمیکنی،کنارمی به من نگاه نمی کنی

تمام قلب تو به من نمی رسه،همین که فکرمی برای من بسه

نوشته شده در یک شنبه 12 تير 1390برچسب:,ساعت 9:8 توسط vesal|

قصه ما دیگه داره تموم می شه

بازم دوباره تنهایی ها شروع می شه

عشقای امروزی دیگه گرون می شه

دوستی های گذشته نیمه جون می شه

پس بیا ما عاشقا رو رسوا کنیم

دل های عاشقا رو باز تنها کنیم

پس بیا این آخر قصه ما دو تا

دوباره اون دوستی مونو صدا کنیم

نوشته شده در شنبه 11 تير 1390برچسب:,ساعت 18:50 توسط vesal|

می نویسم از گل یاس ، عزیزم زندگی با ماست

می نویسم از شقایق ، بدونی من هستم عاشق

می نویسم از عقاقی ، قاب عکس یادگاری

می نویسم از گل رز ، دوباره می خوام ازت عذر

می نویسم از دقایق ، تیک تاک ساعت عاشق

می نویسم از دورنگی ، اون چشات،به این قشنگی

می نویسم از لجاجت ، گفتی تو بازم،خجالت؟

می نویسم از صداقت ، دوستی و تنها رفاقت

می نویسم از قشنگی ، یا که از دلای سنگی

می نویسم از پرنده ، می دونی،عشقت قشنگه

می نویسم از یک احساس ، در قلبت و بکن باز

می نویسم از ترانه ، من وتو،ماه وستاره

می نویسم از شب تار ، از قشنگی یه دیدار

می نویسم که بخونی ، تا ابد با من بمونی

نوشته شده در شنبه 11 تير 1390برچسب:,ساعت 18:40 توسط vesal|

یکی می گه ستاره ، یکی به فکر یاره

یکی می شه پرنده ، یکی داره می خنده

یکی یه عمر در به در ، اون یکی چشماش به در

یکی می گه اجازه ، یکی یه دنیا رازه

یکی می گه روزگار ، یکی می گه بی وفاست 

یکی می گه عاشقی ، یکی میگه چه زیباست

یکی می گه رفاقت ، نه عدم صداقت 

یکی پر از نیازه ، یکی شباش درازه 

یکی می گه از فرصت ، یکی می گه طلایی

یکی می گه دوست داشتن ، یکی می گه جدایی

یکی می گه دلامون ، یکی می گه گرفته

یکی می گه زمونه ، آخ چه نا مهربونه

 

نوشته شده در شنبه 11 تير 1390برچسب:,ساعت 18:29 توسط vesal|

گفتم خدایا از همه دلگیرم،گفت حتی ازمن؟

گفتم خدایا دلم را ربودند،گفت پیش از من؟

گفتم خدایا چقدر دوری،گفت تو یا من؟

گفتم خدایا تنهاترینم،گفت پس من؟

گفتم خدایا کمک خواستم،گفت از غیر من؟

گفتم خدایا دوستت دارم،گفت بیش از من؟

گفتم خدایا اینقدر نگو من،گفت"من توام،تو من"

 

 

 

نوشته شده در شنبه 11 تير 1390برچسب:,ساعت 11:31 توسط vesal|

 

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 13:3 توسط vesal|

 

دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید.
موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهرهم که کور شده بود.
همه مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
۲۰سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت،
مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند.
مرد گفت: من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم

نوشته شده در پنج شنبه 9 تير 1390برچسب:,ساعت 12:44 توسط vesal|

 

 درآن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر زخاک برآرم
به گفت وگوی توخیزم به جست وجوی تو باشم
 به جمعی که در آیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
حدیث روضه نگویم ، گل بهشت نبویم
جمال حورنجویم ، دوان به سوی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
به خواب عافیت آن گه به بوی موی تو باشم
می بهشت ننوشم ز جام ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست بوی تو باشم
هزار باد سهل است با وجود تو رفتن
اگر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم
 
 
                                                                            "سعدی شیرازی"
 
 
 
نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,ساعت 10:8 توسط vesal|

 

قایقی خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچکس نیست که در بیشه عشق
قهرمان را بیدار کند.
قایق از دور تهی ودل از آرزوی مروارید
هم چنان خواهم راند.
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا- پریانی که سر از آب به در می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان
هم چنان خواهم راند
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوترهایی است
که به فواره ی هوش بشری می نگرند
دست هر کورک ده ساله ی شهر،شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله،به یک خواب لطیف
خاک،موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد
پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید
به اندازه ی چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد وروشنی اند
پشت دریا ها شهری است
قایقی باید ساخت
 
" سروده سهراب سپهری"  
 
نوشته شده در یک شنبه 5 تير 1390برچسب:,ساعت 10:6 توسط vesal|

 

خوشا هر باغ را بارانی از سبز

خوشا هر دشت را دامانی از سبز

 

برای هر دریچه سهمی از نور

لب هر پنجره گلدانی از سبز

نوشته شده در جمعه 3 تير 1390برچسب:,ساعت 14:47 توسط vesal|

 

 

بغض های کال من،چرا چنین ؟

گریه های لال من،چرا چنین ؟

جزر و مد یال آبی ام چه شد ؟

اهتزاز بال من،چرا چنین ؟

رنگ بال های خواب من پرید

خامی خیال من،چرا چنین ؟

آبگینه تاب حیرتم نداشت

حیرت زلال من،چرا چنین ؟

دل مجال پایمال درد بود

تنگ شد مجا ل من،چرا چنین ؟

خشک و خالی و پریده لب دلم

کاسه سفال من،چرا چنین ؟

داغ تازه نو،داغ کاغذی

داغ دیر سال من،چرا چنین ؟

هر چه و همه،تمام مال تو

هیچ و هیچ مال من،چرا چنین ؟

سال و ماه و روز تو چرا چنان ؟

روز و ماه سال من،چرا چنین ؟

در گذشته،سرگذشتم این نبود

حال،شرح حال من،چرا چنین ؟

نسل اعتراض انقراض یافت

حیف شد زوال من چرا چنین ؟

ای چرا و ای چگونه عزیز!

جرئت سوال من،چرا چنین ؟

 

(برگرفته از کتاب آیینه های ناگهان از قیصر امین پور)

نوشته شده در جمعه 3 تير 1390برچسب:,ساعت 14:46 توسط vesal|

 

مرغ تنهایم،سرم در زیر بال بی کسی

ای رهایی بخش من ای دست افسونکار عشق!

یکدم آگاهی مرا از پرده های راز ده

بی امیدم،در کنار دام تنگ من بیا

با نوای زندگی بخشت مرا آواز ده

آشنا کن پنچه های مهربان را با قفس

باز کن در را،مرا تا بی کران پرواز ده!

مرغکی بر خاک ره افتاده را ای دست عشق!

بر فراز ابرها،بال و پر شهباز ده.

تا بر انگیزم امیدی در دل افسردگان

بار دیگر نغمه ام را قدرت اعجاز ده

ای خدا!یا جان مرگ آلوده ام را باز گیر

یا امیدی را که با آن زنده بودم باز ده.

 

(بر گرفته از کتاب شعر مهدی سهیلی)

نوشته شده در جمعه 3 تير 1390برچسب:,ساعت 14:44 توسط vesal|

 

روزگار می گذرد و روزی عمر ما به پایان می رسد.شادیهایمان کوتاه شده وغمها مان طولانی.

هر لحظه ممکن است در این دنیا نباشیم.هیچکس ،هیچکس نمیداند چقدر زنده است.

پس بدانیم در لحظه زندگی کنیم وغصه روزهایی که نیامده است را نخوریم.

زیبایی های طبیعت را حس کنیم و هزاران بار خدا را شاکر باشیم که روزی هستیم وروزی از این دنیا میرویم.

نوشته شده در جمعه 3 تير 1390برچسب:,ساعت 14:40 توسط vesal|

چرا حس میکنم هستی کنارم ؟

چرا این رفتنو باور ندارم؟

چرا گم میکنم روز وشبامو؟

چرا حس میکنم داری هوامو؟

چرا هستی میونه خواب و رویا؟

چرا پر میشی تو هرم نفسهام؟

دارم نفس نفس نبودنت رو کم میارم

میخوای بری تو رو به این ترانه می سپارم

ولی نرو ...

نرو بمون...

نرو که جز تو چاره ای بجز خودت ندارم

نرو بمون،نرو بمون کنارم.

 

نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:,ساعت 13:3 توسط vesal|

برو اگه می خوای بری دلت نسوزه واسه من

اینجوری که کلافه ای بدتره خوب دل رو بکن

بکن دل رو از این همه خاطره های روی آب

فکر کن ندیدم ما همو حتی یه بارم توی خواب

راحت برو یه قطره هم گریه نداره چشمه من

اشکاشو پشت پای تو می خواد بریزه دل بکن

من که نمیمیرم اگه بخوای تو از اینجا بری

چون می دونستم که تو از اول راه مسافری

شاید نفهمیدی که من بی اون که تو چیزی بگی

سپردمت دست خدا که بی خداحافظی نری

قصه راهمو نخور شاید همین جا بمونم

شاید به مقصد رسیدم خودم فقط نمی دونم

نوشته شده در چهار شنبه 1 تير 1390برچسب:,ساعت 11:23 توسط vesal|


آخرين مطالب


 Design By : Pichak